زمزمه هامون

غروب جمعه

جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۳۰ ب.ظ

شش روزه هفته میترسم که جمعه بیاید...

از غروب جمعه میترسم...

غروب جمعه چشم تو را میکشد برای من...

کافه های وصال همان آهنگ تو را پخش می کنند...

گل فروشی ها همه رز سرخ پژمرده می فروشند...

بابالنگ دراز هم سایه اش شبیه تو می شود...

جمعه سالگرد هفتگی اعدام من است...

نمیدانم شاید من پدر جمعه را کشته ام که مرا به پنجاه و دوبار اعدام در سال محکوم می کند...!


نویسنده: فراز نبیی

  • الف تا ی

نظرات  (۱)

  • بنیامین بیضایی
  • زیبا

    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">