زمزمه هامون

آرزوی تو

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ

می خواهم برایت بنویسم ... برای تو ...

 تو چقدر شبیه آن نبودهایی بودی ، در یکی بودهای قصه های مادرم...

من وابسته تویی شدم که نبودی....

و رویای هرشبم تا امروز

قهوه و بی خوابی و آرزوی تو...

گذشت و گذشت و گذشت،  تو نبودی...

نبودنت هایت  به من آموخت 

نباید وابسته شد...

نباید قهوه نوشید قبل از خواب...

و نباید و نباید و نباید آرزو کرد...

.

.

.

امشب شب آرزوهاست ...

مقاومت کافیست...

قهوه ام هم دم کشید ...

بروم تماشا کنم تبدیل شدن آرزوهایم را به تو...


نویسنده: فراز نبیی

  • الف تا ی

نظرات  (۱)

وابسته تویی شدم که نبودی ... عالی بود عالی :)
پاسخ:
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">