زمزمه هامون

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تنهایی را دوست دارم» ثبت شده است

"تنهایی را دوست دارم"، تنها بودن رو هم همینطور...اما تنها موندن رو نه...وقت تنهاییات آدما سه دسته میشن که بعضی تنهاییا رو میشه باهاشون پر کرد. بودن بعضی آدما یعنی نبود تنهایی، یعنی اگه باشن تو هیچ وقت احساس تنهایی نمیکنی...اما بعضی آدما با اینکه همیشه هستن همیشه کنارتن ولی باعث میشن که بیشتر و بیشتر احساس تنهایی کنی. بعضیام هستن که با خیالشون زندگی میکنی، درسته وقتای تنهاییت پیشت نیستن، درسته که وقت غصه محرم اسرارت نیستن، اما وقتایی ک تنهایی و کسی پیشت نیست، وقتای دلتنگیت، وقتایی که یه بغضی گوشه ی گلوت جا خوش کرده... خیال همون آدما رو از ته مه های دلت بیرون میاری و ساعت ها باهاشون حرف میزنی،میخندی ،گریه میکنی، از دلتنگیات میگی، از بغضات، از دردهایی که وقت تنهایی سراغت میاد... انگار که همونجا کنارت نشسته و به تک تک حرفات گوش میده! شاید نتونه با انگشتاش اشکات رو پاک کنه، شاید نتونه مثل بقیه آدما دلداریت بده، اما همین خیال قشنگشه که باعث میشه سبک بشی، آروم بشی... وقتی که آروم و سبک شدی یادشونو میذاری ته ذهن و ته اندیشه و ته ته قلبت، تا وقتی که دوباره دلت گرفت، وقتی که تنها شدی؛ یاد و خیالشونو از اون ته ته ها بیرون بکشی و تنهاییاتو باهاشون پرکنی؛ اینجور آدما شاید هیچوقت مال تو نباشن، شاید هیچوقت کنارت نباشن اما یادشون، خیالشون، هیچوقت نمیذاره که تنها بمونی

"من عاشق اینجور تنها بودنام"

نویسنده:سهیلا

  • الف تا ی